از همــــــــــه جـــــــــــا
علمی - آموزشی
نگارش در تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش منتظری

خطرناک‌ترین‌ شهرهای‌ دنیا برای‌ زندگی

بیش از نیمی از جمعیت دنیا در شهرها زندگی می کنند. طبق آمار مراکز رسمی حدود 50.5 درصد از جمعیت دنیا شهرنشین هستند و این آمار شهرنشینی در حال افزایش است. شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره می‌دانند که تقسیم کار اجتماعی، در آنجا صورت گرفته‌ است.

به گزارش دادنا، جغرافیدانان، "شهر" را منظره ای مصنوعی از خیابانها، ساختمانها، دستگاهها و بناهایی می‌دانند که زندگی شهری را امکانپذیر می‌ کند.شهر، از دیدگاه رشته های علوم انسانی تعاریف متفاوتی دارد؛ برای نمونه از نظر اقتصاددانان، شهر به جایی اطلاق می‌شود که معیشت غالب ساکنان آن، بر پایه کشاورزی نباشد اما جمعیت شناسان تعداد جمعیت یک نقطه را، ملاک شهری بودن آن نقطه می‌دانند.

به گزارش موسسه «اوربان تیتان» که در حوزه مسائل شهرنشینی فعالیت دارد، از متراکم ترین جمعیت شهری دنیا می توان به شهرهایی مانند توکیو، دهلی، سائوپویلو، بمبئی، مکزیکوسیتی، نیویورک، شانگهای، کلکته، داکا و کراچی اشاره کرد اما از سویی دیگر شهرهایی هستند که ریسک زندگی در آنها بسیار بالاست. اصولا مفهوم شهرنشینی با مفاهیم افزایش جرم و جنایت های نوین نیز همراه شده است. این شهرهای خطرناک همگی از بی قانونی و وجود باندهای تبهکار پر قدرت رنج می برند اما با این وجود به علت فقر و نبودن شغل در محیط های روستایی و شهرهای کوچکتر مهاجرت به این شهرهای خطرناک دنیا نیز در حال افزایش است که می تواند در صورت کنترل نشدن به افزایش خشونت نیز بینجامد.

در این آمار 10 شهر خطرناک دنیا به ترتیب بالا بودن ریسک زندگی فهرست شده اند.

1- بوگوتا، کلمبیا




با وجود افزایش تعداد نیروهای پلیس و گشت های روزانه، اما وجود تعداد زیاد باندهای تبهکار که در زمینه مواد مخدر در کلمبیا فعالیت دارند و برای انجام کار خود دست به هر خشونتی می زنند، بوگوتا پایتخت این کشور شمالی قاره آمریکای جنوبی را به خطرناک ترین شهر دنیا تبدیل کرده است. تعداد خودروی های بمب گذاری شده برای کشتن پلیس و مقامات مسئول چندین سال است که بشدت بالا رفته و داشتن شغل پلیسی در این شهر جزو خطرناک ترین کارهای دنیا محسوب می شود. آمار آدم ربایی به منظور دریافت پول و یا موافقت با درخواست آدم ربایان نیز در این شهر هشت و نیم میلیون نفری بالاست.


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش منتظری

 

ده باور علمی غلط

1- نیوتن جاذبه را به خاطر افتادن سیب بر روی سرش کشف کرد. این داستان را همیشه در مدرسه ها می شنیدیم که نیوتن عزیز زیر درخت سیب نشسته بوده و سیبی که در همان اثنا روی سرش می افتد او را به فکر می اندازد و نهایتا قانون جاذبه توسط او کشف می شود. اما واقعیت این است که خود نیوتن هیچگاه این داستان را مطرح نکرده است و این داستان چندین دهه پس از کشف قانون نیوتن و بعد از مرگ وی بر سر زبانها افتاد. شاید این داستان را باید بزرگترین دروغی که در مدرسه ها به ما گفته اند نام گذاشت.

 





ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:دیگران را از بالا نگاه نکنیم,پائولو کوئلیو, توسط سروش منتظری

دیگران را از بالا نگاه نکنیم

 

ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد. وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند. اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد. در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.
دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.
آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند، و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.
توضیح پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند.
چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است، در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد، و هم‌زمان می‌اندیشید: «این اروپایی‌ها عجب خُل‌هایی هستند!»

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 790
بازدید کل : 31847
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1

Instagram